دیدگاه اسلام درباره خشونت

دکتر مهدی فدایی/

در طول تاریخ بشر، هنجارهای اجتماعی همواره در معرض تغییر و تحول بوده است، این امر با صنعتی شدن جوامع و از بین رفتن هنجارهای غیررسمی، روزبه‌روز افزایش یافت و موجب یکنواختی فعالیت و تمام امور زندگی و کاهش رضایت از زندگی شد؛ از طرف دیگر نهادهای جایگزین نیز برای تولید این هنجارها و روابط متقابل اجتماعی در شرایط جدید ایجاد نشد. این عوامل به برخی پیامدهای اجتماعی ازجمله افزایش جرم و جنایت، فقر، بزه‌کاری و به‌طورکلی آسیب‌های مختلف اجتماعی انجامید و وضعیت بحرانی خاصی را برای جامعه به وجود آورد.

در میان انواع آسیب‌های اجتماعی، خشونت از مهم‌ترین و فاجعه‌آمیزترین آنان به‌شمار می‌آید و طیف وسیعی از رفتارها را در برمی‌گیرد. این رفتارها به‌قصد آسیب رساندن به دیگری انجام می‌گیرد و شامل: قتل، نزاع و ضرب‌وجرح، تخریب و اوباشگری، خشونت‌های جنسی و تجاوز، انواع سرقت و قتل است.

جرائم خشن در زمره انحرافاتی است که بر اساس شدت و ضعف آن مجازات متفاوتی حتی اعدام را در پی خواهد داشت و با متخلفان آن از سوی دولت، نهادهای حقوقی و انتظامی و حتی اقشار مختلف مردم به‌شدت برخورد می‌شود. این موارد ازجمله جرائمی است که امنیت جامعه را با چالش مواجه می‌سازد و شهروندان جامعه را در معرض آسیب‌های بسیاری قرار می‌دهد؛ به‌گونه‌ای که حتی ترس از وقوع جرائمی از قبیل قتل، ضرب‌وجرح، تجاوز به عنف و سرقت علیه افراد جامعه، زندگی روزمره آنان را با اختلال مواجه می‌سازد. از طرف دیگر، مجازات این مجرمان باعث تسلی قربانیان (به‌خصوص تجاوز به عنف) و اعتمادشان به دستگاه‌های نظامی و امنیتی خواهد شد.

دلایل وقوع جرائم اجتماعی به‌شدت وابسته به فرهنگ و اقتصاد است، برای مثال خشونت و نزاع و ضرب و شتم در فرهنگ برخی از هم‌وطنانمان شاخص قدرت و دفاع از منزلت اجتماعی و فرهنگی و حیثیت خانوادگی محسوب می‌شود (حسین زاده و همکاران، 1390)؛ بر این اساس در فرهنگ‌ها، نه‌تنها فرد خاطی مجرم شناخته نمی‌شود، بلکه از سوی اطرافیان مورد تشویق نیز قرار می‌گیرد. در بعضی از اقوام نیز جرائم از کودکی به فرزندان آموزش داده می‌شود و افراد تنها شیوه زندگی مجرمانه را برای ادامه زندگی پیش روی خود می‌بینند. طایفه فزوج ازجمله این موارد است که در زمینه سرقت در ایران فعالیت می‌کنند. (روزنامه ایران، 4/2/91: 22) علاوه بر این، عمده جرائم با موضوع اقتصادی ارتباط پیدا می‌کند. ضرب‌وجرح، سرقت و تجاوز نیز از جمله این موارد هستند.

دیدگاه اسلام درباره خشونت

اسلام در رفتارهای فردی و اجتماعی و مراودات معمولی، خشونت را جایز ندانسته و از آن نهی کرده است. سفارش اسلام به اصلاح ذات البین، رعایت اخلاق خانواده، سفارش همسایگان، احترام به حقوق اقلیت‌های مذهبی و حفظ کرامت انسان و انسانیت و پرهیز از هرگونه خشونت در روابط اجتماعی، نشان‌دهنده آن است که اسلام برای مدارا اهمیت ویژه قابل است. پیامبر (ص) نیز در رفتارهای فردی و اجتماعی، پیام‌آور صلح و صفا بود. انبیاء، نیز به سراغ قلب‌ها می‌رفتند و همین رفتار مسالمت‌آمیز آنان، یکی از راهکارهای بسیار موفق آنان در جذب مردم و تسخیر قلب‌ها بوده است. بر همین اساس است که خداوند یکی از ویژگی‌های پیامبر اسلام (ص) را رأفت و مهربانی دانسته است: «فبما رحمة من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا…؛ به رحمت الهی، با آنان نرم‌خو و پرمهر شدی. اگر تندخو و سخت‌دل بودی بی‌شک از تو پراکنده می‌شدند» (آل‌عمران/ 159). پیامبر 9 خود فرمود: «امرنی ربی بمداراة الناس کما امرنی باداء الفرائض؛ پروردگارم مرا به مدارا و نرمی با مردم دستور فرمود، همان‌گونه که به انجام واجبات امر فرمود»، همچنین فرمود: «مداراة الناس نصف الایمان والرفق لهم نصف العیش؛ مهربانی و سازگاری با مردم از ایمان است و نرمی با آنان نیمی از برکت زندگی». پیامبر اسلام 9 در برخورد خشونت‌آمیز دیگران، نیز از قهر و خشونت بهره نگرفت، وقتی پیامبر (ص) در مکه برای دعوت مردم به خداپرستی ظهور کرد، با عکس‌العمل شدید قریش مواجه شد و قریش از هیچ‌گونه آزار و شکنجه، اهانت، افتراء، دریغ نورزیدند و او را فردی کذاب، ساحر، مجنون و… معرفی می‌کردند؛ ولی عکس‌العمل پیامبر (ص) این بود: «اللهم اغفر لقومی بانهم لایعلمون… بار خدایا قوم مرا بیامرز چراکه آنان نمی‌دانند».

در قرآن آمده است: «قل للذین امنوا یغفروا للذین لایرجون ایام الله لیجزی قوما بما کانوا یکسبون؛ به کسانی که ایمان آورده‌اند بگو تا از کسانی که روزهای (سخت و ناگوار) الهی را باور ندارند درگذرند تا (خدا) قومی را بدان‌چه می‌کردند جزا دهد» (جاثیه/ 14). این آیات در مکه نازل شده است و در مکه کفار قریش مسلمین را خیلی اذیت می‌کردند و آزار می‌دادند، انواع آزارها، آزار روحی و آزار جسمی و آزارهای روحی‌شان شاید بدتر از آزارهای جسمی بود. افرادی که به حقیقتی، به کتابی ایمان‌دارند، به پیغمبر ایمان دارند و نهایت ایمان را دارند و شیفته پیامبر اکرم هستند، وقتی‌که مثلاً می‌دیدند کفار قریش نسبت به پیغمبر اکرم (ص) یا نسبت به آیات قرآن جسارت می‌کنند، عجیب ناراحت می‌شدند و مکرر می‌آمدند از رسول اکرم اجازه بگیرند که با آن‌ها مقابله کنند. می‌گفتند به اقلیت بودن ما توجه نکنید، ما کم هستیم کم باشیم، دهان این‌ها را خرد می‌کنیم، چنین می‌کنیم، حداکثر این است که این‌ها ما را بکشند. قرآن این‌ها را امر به آرامش می‌کند: «قل للذین امنوا یغفروا للذین لایرجون ایام الله؛ (در دوران مکه است) به این‌ها بگو ببخشایند و بگذرند از این مردمی که به روزهای الهی امیدوار نیستند»، هر چه که از این‌ها می‌بینند اهمیت ندهند، «یغفروا». دوره هنوز دوره غفران و گذشت بود.

امامان نیز در رفتارهای فردی و اجتماعی از خشونت بهره نمی‌گرفتند، چه‌بسا افرادی که با آنان با خشونت برخورد می‌کردند، ولی رفتار محبت‌آمیز آنان شدیداً مردم را تحت تأثیر قرار داده و برخی افراد غیرمسلمان، مسلمان شده و افراد مسلمان جذب امامان می‌شدند. نقل شده است که حضرت علی (ع) در میان اصحابش نشسته بود و زن زیبایی ازآنجا عبور کرد و توجه حاضران را به خود جلب کرد. امام فرمود: چشمان این مردان سخت در طلب است و این مایه تحریک و هیجان است، بنابراین هرگاه یکی از شما نگاهش به زن زیبایی افتاد با همسرش آمیزش کند؛ چراکه این زنی است همچون آن. یکی از خوارج که حاضر بود با شنیدن سخن حضرت گفت: خداوند این کافر را بکشد، چقدر دانا و فقیه است! اصحاب یورش بردند که او را بکشند، امام فرمود: آرام باشید! جواب دشنام، دشنام است یا گذشت از گناه؟ خوارج بارها به حضرت علی (ع) اهانت نموده و سخنرانی‌های آن حضرت را قطع نمودند، ولی آن امام همام با خشم با آنان برخورد نکرد.[i]

خشونت اجتماعی و مصادیق آن ازجمله انحرافاتی است که بروز و ظهور آن در جامعه آسیب‌های فراوانی را نه‌تنها برای قربانیان، بلکه به آحاد افراد جامعه وارد می‌سازد، زیرا گفتمان‌های اجتماعی پیرامون آن موجب ایجاد ترس و وحشت در جامعه و بروز ناامنی و بی‌اعتمادی خواهد شد.

بر اساس گزارش‌های پلیس، جرائم خشن در کشورهای مختلف جهان با روند کاهشی روبه‌رو بوده است. این مسئله در خصوص ایران نیز مصداق پیدا می‌کند. آمارها نشان می‌دهد که قتل، تجاوز در جهان با کاهش، اما ضرب‌وجرح با افزایش روبه‌رو بوده است. در ایران از سال 1385 تا 1390 تنها قتل کاهش یافته و جرائم سرقت، تجاوز و ضرب‌وجرح با افزایش رو به بوده است. این در حالی است که بسیاری از جرائم شناسایی و گزارش نمی‌شود و یا مسئولان انتظامی برای ایجاد احساس امنیت بیش‌تر، جرائم خشن را کمتر گزارش می‌کنند. از طرف دیگر، هیچ منبعی از جرائم قابلیت تهیه گزارش واقع‌بینانه از وضعیت موجود کشور و روند وقوع جرم و جنایت و میزان قربانیان جرائم خشن را ندارند.

مرور پژوهش‌ها، گزارش‌ها و مطالعات مختلف نشان می‌دهد که عمده ضرب‌وجرح و قتل‌ها در پی مسائل و مشکلات خانوادگی، اختلافات بین دوستان و همکاران و روابط نامشروع ایجاد شده است و ایجاد نزاع و درگیری بین مجرم و قربانی، انتقام‌جویی از قربانی به قتل وی منجر شده است. در این‌گونه موارد قربانیان خود مقصران وقوع حادثه بوده‌اند.

بیش‌ترین پیامدها برای قربانی در جرائم خشن جنسی ایجاد می‌شود. این افراد خود را کالای صدمه‌دیده‌ای می‌دانند که جامعه و اطرافیانشان با زدن برچسب و کج‌رو تلقی کردن، آن‌ها را از خویش طرد می‌کنند و ادامه زندگی عادی برای آن‌ها به‌دشواری صورت می‌گیرد، به‌طوری‌که احتمال دارد به رفتارهای کج‌روانه روی بیاورند و در گروه‌هایی عضو شوند که به‌واسطه اعمال انحرافی وی را موردحمایت و پشتیبانی قرار دهند.

به‌طور خلاصه می‌توان گفت که پیامدهای اقتصادی، اجتماعی، روانی و خانوادگی خشونت برای تمام قربانیان خشونت به وقوع می‌پیوندد، اما شدت و ضعف آن وابسته به زمینه‌های تربیتی، خانوادگی، روحیات و ظرفیت پذیرش حوادث ناگوار فرد قربانی بوده و از طرفی مرتبط با شدت جرائم و نحوه وقوع آن است. اگرچه در مواردی می‌توان با دریافت خسارات مالی و یا حمایت اطرافیان پیامدها را کاهش داد، اما در قتل به‌هیچ‌عنوان نمی‌توان جبران خسارات وارده به مقتول را کم کرد.

درباره علل وقوع خشونت نیز با توجه به نظریه مرتن باید گفت که با پیشرفت روز افزون جوامع، افراد تلاش می‌کنند تا به خواسته‌های خود دست یابند و چون ابزار مشروع و راه‌های مجاز احقاق حقوق خود را بسته می‌بینند، ناچار از روش‌های غیر مشروع برای رسیدن به اهداف خود استفاده می‌کنند. بعضی از افراد جامعه، ضرب‌وجرح و نزاع درگیری را ازجمله راه‌هایی می‌دانند که برای رسیدن به حقوق از دست رفته خویش، انتقام‌گیری و… از آن استفاده می‌کنند. حال‌آنکه فعل خشونت، آسیب‌هایی به‌همراه می‌آورد که تا مدت‌ها هم قربانی و هم مجرم را درگیر می‌سازد.

بنابراین، ازآنجایی‌که طبق آمار نیروی انتظامی، نرخ جرم و جنایت ـ به‌جز قتل ـ همواره رو به افزایش است، ما نیازمند روش‌ها و راهکارهای عملی برای پیش‌گیری از وقوع جرائم خشن هستیم تا از دیگر سو بتوانیم قربانیان این جرائم را کاهش دهیم.

در قوانین پلیس و نظام کیفری ما تمرکز اصلی بر تشدید مجازات مجرمان، شناسایی و کشف سریع جرائم بوده است. درصورتی‌که خواهان کاربرد کیفر به‌عنوان مانعی مؤثر در برابر آماج جرم باشیم، اعمال این نهاد کیفری باید با وقوع جرم، چندان فاصله‌ای ازنظر زمانی نداشته باشد؛ زیرا در غیر این‌صورت تصوّر لازم میان جرم و کیفر در اذهان به سستی می‌گراید.

ازاین‌رو، علاوه بر رفع نواقص و اثرات منفی زندان باید بر راهکارهای بلندمدت تمرکز کنیم و به مدد فرهنگ و اجتماع این جرائم را کاهش داد و از طرف دیگر با اصلاح قوانین کیفری به قربانیان این جرائم نیز برای زندگی دوباره یاری برساند و آن‌ها را برای احقاق حقوق خود مصمم کنیم. علاوه بر قوانین حمایتی از قربانیان تشدید مجازات مجرمان، با کمک فرهنگ‌سازی می‌توان قربانیان خشونت اجتماعی را کاهش داد، بدین منظور که با آگاهی‌سازی افراد جامعه از محیط‌ها و افراد آسیب‌زا، واکنش‌های مناسب پیش از قربانی شدن و بعد از آن را به قربانیان بالقوه آموزش داد تا فشارهای اجتماعی و روانی ناشی از قربانی شدن را به حداقل رساند. نکته قابل ذکر این‌که حمایت از قربانیان خشونت نیازمند تغییر نگاه جامعه به آن‌ها و ایجاد مراکز حمایتی همچون NGO ها و مراکز آسیب‌شناسی اجتماعی است تا با از بین بردن نگرش‌های غلط درباره قربانیان روزبه‌روز از میزان قربانیان خشونت و آسیب‌های ناشی از آن کاسته شود.

نخست اینکه برنامه کلان برای کنترل خشونت در کشور به چه معناست؟ دوم؛ کدام نهاد باید وظیفه و مسئولیت اصلی مقابله با خشونت در سطح کشور را بر دوش بکشد؟ برای پاسخ به سؤال نخست باید گفت که منظور از برنامه کلان، تصویب طرح‌هایی است که همه نهادهای کشور اعم از دولتی و خصوصی موظف به پیشبرد آن برای جامعه‌پذیری درست افراد در قبال اجتناب از خشونت شوند. برای مثال برخی سیاست‌ها در کشور می‌تواند مورد تجدیدنظر قرار گیرد. اعدام در ملأعام یکی از بسترهای ترویج خشونت به‌ویژه برای کودکان و نوجوانان به شمار می‌آید. این در حالی است که با برخی تصمیم‌گیری‌ها همچون محدودیت سنی برای کسانی که راغب به  بازدید از این صحنه هستند یا تعیین مکان‌های مشخصی که افراد با سنین مختلف، نتوانند آزادانه به این محل بروند می‌توان از تأثیرات منفی این اقدام کاست.

در همین چارچوب، فتوای برخی مراجع عالی‌قدر بر مبنای اینکه «در برخی از حدود سفارش شده که [حدود] در حضور عده‌ای اجرا شود؛ اما اگر اجرای حد در ملأعام پیامدهای منفی داشته باشد، از آن پرهیز شود»، ضرورت این اصلاحات را مورد تأکید قرار می‌دهد. بر همین منوال، تلاش صداوسیما برای برنامه‌سازی با رعایت نکوهش خشونت در کلام و رفتار، خرید پویانمایی‌ها و فیلم‌هایی که بر محور خشونت قرار ندارد و نیز برنامه‌ریزی برای پخش آن‌ها متناسب با سن مخاطبان خردسال و بزرگ‌سال، باید همراه با ملاحظه سایر جنبه‌ها در اولویت قرار بگیرد.

نظارت بر محتوای کتب درسی نیز از دیگر مواردی است که در سیاست‌گذاری‌های دولت در این زمینه، می‌تواند کارساز باشد. در این میان برخی تبلیغات شهری که منقش به آیه‌ها، احادیث و روایات مذهبی در نکوهش خشونت است، به‌ویژه وقتی با فنون جدید تبلیغ همراه می‌شود، می‌تواند در جذب مخاطب و تأثیرگذاری، نقش مهمی ایفا کند.

دوم؛ برخی از اقدامات بیش از آنکه وظیفه دولت باشد و یا به عبارتی ورود دولت در آن کارآمد باشد، نیاز به پیشبرد از سوی جامعه مدنی دارد. اگرچه فرهنگ‌سازی مسئولیتی است که دولت و نهادهای آن همچون آموزش‌وپرورش و صداوسیما در آن نقش برجسته‌ای دارند؛ اما تجربه نشان داده است که سازمان‌های مردم‌بنیاد می‌توانند با اقدامات خودجوش ازجمله اجرای برنامه‌های متنوع چندمرحله‌ای و مداوم در محله‌ها، برقراری ارتباط با نوجوانان و جوانان در خلال کلاس‌های آموزشی و مشاوره و همچنین تلاش برای آگاهی‌بخشی به خانواده‌ها و… به موفقیت‌های بیشتری دست یابند. حضور روان‌شناسان و کارشناسان مربوطه و استفاده از علم و آگاهی آنان در کنار توجه به راهکارهایی که کشورهای پیشرفته اروپایی به‌ویژه کشورهای اسکاندیناوی برای مقابله با خشونت در جامعه پیاده می‌کنند، می‌تواند برای مقابله با این مسئله کارساز باشد.[ii]

 

[i]. دانشنامه طهور، مقاله «خشونت و جایگاه آن از نظر اسلام».

[ii]. از: دکتر وحیده احمدی، عضو هیئت‌علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی، منبع: ماهنامه دیده‌بان امنیت ملی، شماره 67، آبان 96

منبع پایش سبک زندگی/سال پنجم/شماره بیست و پنجم/تابستان1397
مطالب مرتبط
ارسال پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.