پیشینه و جایگاه آپارتمان نشینی در سبک زندگی
نویسنده: داوود بشیرزاده
مقدمه
به تعدادی واحد مسکونی که در یک یا چند ساختمان واقع شده و در راه پله، ورودی اصلی و گاهی پارکینگ و حیاط با یکدیگر مشترک هستند آپارتمان گفته میشود. به عبارت دیگر، آپارتمان عبارتست از یک واحد مستقل در ساختمان چندطبقه که از آن برای سکونت یا کسب و کار استفاده میشود.
امروزه فرهنگ غربی با همه لوازم و پیامدهای اجتماعی خود وارد جامعه دینی و اسلامی ما شده و همگان را درگیر خود کرده است. در این میان آپارتماننشینی از جمله مظاهر تمدن غربی است که وارد زندگی ما شده است. نظام اقتصادی غرب با القای اینکه زمین گنجایش جمعیت در آینده را نخواهد داشت، بشر را به خلاقیت ویژهای سوق داد که کمبود جا در آینده را با سوار کردن چندین خانه روی هم و گسترش فضا در ارتفاع حل کند.
ساختمانهای چندطبقه که بعدها به برجهای بلندتری تبدیل شد، از سنتی برخاست که کمبود منابع را مثل پتک بر سر جماعت کره زمین میکوبید تا شاید از این منابع کمیاب، سهم بیشتری نصیب سرمایهداران بزرگ شود. بنابراین همه اقدامات و سیاستها در راستای فشردهسازی پیش رفت؛ این فشردهسازی به مرور به همه بخشهای زندگی اجتماعی از فرزندآوری گرفته تا معماری خانههای مردم راه پیدا کرد و سبک زندگی و ابعاد مختلف دیگر زندگی انسانها را تغییر داد.
البته این تفکر پیامدهای مثبتی نیز داشته است. فشردهسازی اطلاعات فراوان در یک تراشه ریز با سرعت بازیابی بالا از نتایج اندیشه فوق است.
از سوی دیگر با هجوم بیرویه مردم از شهرستانهای کوچک به مناطق پرجمعیت شهری و تفاوتهای فراوان بین روش زندگی در شهرهای کوچک و شهرهای بزرگ، زندگی در مجموعههای آپارتمانی که مرکب از بافتهای جغرافیایی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مختلف است با مشکلات فراوانی همراه شد. این گوناگونی ناسازگاریها و گاهی درگیریها را افزایش داده است.
ساختمانها و برجهای سر به فلک کشیده آنقدر رشد کردهاند، که قطع آنها از بین بردن ریشه خود محسوب میشود. به راستی اگر بخواهیم در یک اقدام انقلابی آپارتمانها را ویران کنیم، چند میلیارد آواره به آوارگان کره زمین افزوده میشود؟ اگر زمین خمیازه کوتاهی بکشد و آپارتمانها را در هم فروریزد، باقیماندگان، مالک کدام قسمت از فضا خواهند شد؟ اگر کسی که در طبقه دهم یک ساختمان زندگی میکند، بعد از یک حادثه طبیعی یا غیرطبیعی که کل ساختمان از بین رفت. بخواهد خانه خود را بازسازی کند، فضای طبقه دهم را چگونه خواهد ساخت؟ زمین مشاعی کوچک برای دهها خانوار چه کاراییای خواهد داشت؟
در هر حال این پدیده با همه مزایا و معایب خود بر جامعه شهری ما سلطه عمیقی پیدا کرده و به نظر میرسد گریزی از سوختن و ساختن با آن نیست. سلطه این فرهنگ تا حدی بوده که اخیراً به قبرستانها نیز سرایت کرده و شاهد قبرهای چندطبقه در گورستانها هستیم؛ گویی مردهها هم از این فرهنگ بینصیب نماندهاند.
آیا راهی برای کاستن از اثرات منفی آپارتماننشینی وجود دارد؟ خیلیها سعی میکنند آسیبهای به وجود آمده در کشوری مثل ایران را به نداشتن فرهنگ آپارتماننشینی نسبت دهند. مدعیان این نظریه زندگی آپارتمانی را زندگی اشتراکی مینامند و توصیه به یادگیری فرهنگ آن میکنند. این افراد ادعا میکنند؛ فرهنگ آپارتماننشینی روز به روز در ایران در حال تقویت است؛ بنابراین رضایت از زندگی آپارتمانی نیز در حال افزایش است. در حالیکه رضایت به دست آمده حاصل از بین رفتن آسیبهای اساسی فرهنگ آپارتماننشینی نیست، بلکه پذیرفتن و هضم شدن در آسیبهاست. آپارتماننشینان روز به روز سعی میکنند، سروصدا راه نیندازند و از رفت و آمدهای غیرضروری بپرهیزند تا محیطهای مشترک کمتر آلوده شود آنها ارتباطات خود با اطرافیان خود را کم میکنند و به نوعی به فردیت روی میآورند.
برخی کشمکشها و تنشها را جزئی از فرهنگ آپارتماننشینی میدانند و آن را عادی محسوب میکنند. به گفته ایشان تنش در آپارتمانها، و به تبع آن در جامعه، در حال تبدیل شدن به یک فرهنگ مسلط و عمومی است. واقعیت این است که بزرگترین مشکل خود فرهنگ آپارتماننشینی است. اکثر پیامدهای منفی از فرهنگ آپارتماننشینی نشئت میگیرد؛ چراکه ساکن هر آپارتمانی مجبور است روابط خود با همسایگان را براساس حق شارژ، آزار همسایه، رفت و آمدهای خارج از اوقات معمول، نوع استفاده از مشاعات و… تنظیم کند. که این موارد تنشآفرین، استرسزا و مقدمهای بر پرخاشگری افراد در خانواده و جامعه هستند. در این فرهنگ، به مرور، افراد سعی میکنند ارتباط خود با دیگران را به حداقل برسانند تا از بروز تنشها و تعارضات در آپارتمانها جلوگیری کنند.
فرهنگ آپارتماننشینی هنوز به یک هنجار عمومی تبدیل نشده است؛ و فرهنگ پذیرفتهشده نیز بیشتر بر سرپوش گذاشتن بر جنبههای منفی تأکید دارد. در این فرهنگ به جای سوق دادن جنبههای منفی آپارتماننشینی به علت جنبههای مثبت، روز به روز بر بیتحرکی ساکنانافزوده میشود و ساکنانسعی میکنند خود را در جبر فرهنگ منفی آپارتماننشینی گرفتار دیده، رهایی از آن را ممکن ندانند.
برای برونرفت از این وضعیت دو راهکار اساسی میتوان ارائه داد. راهکار اول گوشزد کردن آسیبهای آپارتماننشینی و مواجهه آگاهانه ساکنانبا این پدیده است. راه دوم ارائه راهحلی برای کاستن از آسیبهای موجود و آسیبهای احتمالی آینده است. به عبارت دیگر به نظر میرسد به جای گسترش فرهنگ آپارتماننشینی باید به تغییر آن به سمت یک فرهنگ مطلوب اسلامی حرکت کرد و به یک الگوی جدید از فرهنگ آپارتماننشینی با آسیبهای کمتر دست پیدا کرد.
تاریخچه
آپارتمانسازی و آپارتماننشینی در غرب و بر پایه تفکرات اقتصادی عصر نوزایی شکل گرفت. در تفکرات اومانیستی عصر رنسانس، «اقتصاد» به کمیابی منابع در مقابل خواستههای نامحدود بشر تعریف شد که به تبع آن، تفکرات اقتصاددانان بدبینی چون ریکاردو و مالتوس درباره خطرات افزایش جمعیت با یک تصاعد هندسی، به یک باور عمومی تبدیل شد. عصر نوزایی صنعت، پیامدهای گستردهای داشت از جمله اینکه انسان را در حصاری از احساس حرص و ولع برای به دست آوردن رفاه، امکانات و لذت اسیر کرد و همواره به او القا کرد که باید خودخواهانه و خودمحورانه به دنبال منافع مادی خویش باشد و سعی کند لذت مادی خود را بر نیازها و تقاضاهای محیط اطراف خود مقدم بدارد. در نتیجه این تفکر از فضای افقی کاسته شد و برای اینکه خانهها بتوانند در فضای عمودی روی هم سوار شوند، کوچکتر و جمع و جورتر شدند. این قوطیهای کوچک از نظر آماری در حال افزایش و از نظر فضای کالبدی در حال کاهشاند. این کاهش بر تمام زندگی انسانها سایه افکند و موجبات کاهشهای دیگری چون کاهش جمعیت، کاهش ارتباطات، کاهش احساسات انساندوستانه و … شد. البته بشر به دلیل مصرف بیرویه و صرفهجویی خیالی در هزینههای زندگی راضی و خشنود به نظر میرسید.
علاوه بر این تفکر، جنگهای جهانی نیز رخ داد که تأثیر فراوانی بر گسترش آپارتماننشینی گذاشت. آپارتماننشینی در دهه سوم و چهارم قرن بیستم و به دنبال جنگ اول و دوم جهانی، که ویرانیهای زیادی را در پی داشت، در اروپا ابداع شد. در حقیقت، به دلیل خیل عظیم مردم بیپناه و کمبود زمین خانههایی متراکم و ارزانقیمت برای این گروه از مردم ساخته شد.
اکنون نزدیک به چهار دهه است که آپارتماننشینی، با همه محاسن و معایبی که دارد، در کشور ما نیز متداول شده است. گرانی و محدودیت زمین، امنیت بیشتر در مجتمعهای مسکونی، توان مالی شهروندان و دیگر عوامل موجب شد تا آپارتمانها و مجتمعهای مسکونی در کلانشهرها، با هدف توسعه مسکن ارزانقیمت و راهحلی برای مشکل تأمین مسکن، به کار گرفته شود.
آپارتماننشینی در ایران از پیامدهای شوم توسعه شهرنشینی است که از زمان مشروطیت (یعنی درست زمانی که سلطه غرب بر ارکان کشور گستردهتر شد) رو به گسترش نهاد. در آن زمان موج عظیم انقلاب صنعتی همگان را به ضرورت صنعتی شدن متقاعد کرده بود. پدیده صنعتی شدن، به دلیل نیاز شدید صنعت به نیروی انسانی فراوان، موجب تعطیلی بخش کشاورزی، سرازیرشدن روستاییان به شهرها و در نتیجه متورم شدن شدید شهرها شد.
براساس آمارهای استخراج شده از نشریه سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۳۵ از مجموع جمعیت نزدیک به ۱۹ میلیونی کشور، ۳۲ درصد ساکن شهرها و ۶۸ درصد ساکن روستاها بودهاند. این در حالی است که براساس آمار مندرج در همان نشریه، در سال ۱۳۸۵ این نسبت معکوس شده و به ۶۸ درصد ساکن شهرها و ۳۲ درصد ساکن روستاها برای جمعیت نزدیک به ۷۰ میلیونی کشور تغییر کرده است. این آمار از یک سو نشاندهنده افزایش جمعیت و از سوی دیگر حاکی از رشد سریع شهرنشینی است. شهرنشینی فقط محصول مهاجرت روستاییان به شهرها نیست؛ بلکه روستاها نیز در حال دگردیسی و شهر شدن هستند. این اتفاق از پیامدهای ناگزیر توسعه انسانی است. در پی این اتفاقات، کیفیت و کمیت قلمروها و عرصههای فردی و جمعی دچار دگرگونی شد و موجب شد ساختار زندگی ایرانی، هم به لحاظ کالبد و هم به لحاظ محتوا، به شدت تحت تأثیر فرهنگ غرب قرار گیرد. در پی شهرنشینی آپارتمان و آداب زندگی در آن، موسوم به فرهنگ آپارتماننشینی وارد ایران شد.
شروع آپارتمانسازی از تهران بوده است. سال ۱۳۴۱ غربیترین نقطه شهر تهران شاهد تحول بزرگی بود و در آن مجموعهای از آپارتمانهای سر به فلک کشیده با نام «اکباتان» شهرت یافت. کارخانجات یکی پس از دیگری در اطراف تهران احداث شد و هرکدام مقداری از نیروی انسانی سراسر کشور را جذب و جامعه شهری تهران را با یک انفجار شدید جمعیتی روبهرو کرد. در نتیجه قیمت زمین در تهران روز به روز گرانتر و هزینههای زندگی در آن افزایش یافت.
البته گروهی از مردم نیز کوشیدند خود را متعلق به طبقه پیشتاز جامعه شهری معرفی نمایند و آپارتماننشینی را بهعنوان نمادی از تجدد، تمایز و برتری طبقاتی انتخاب کردند. ترکیب جمعیتی، موقعیت سیاسی و ویژگیهای کوهپایهای تهران، موجب رونق آپارتماننشینی در آن شد؛ اما همانطور که پیشبینی میشد این الگوهای نوظهور و بیگانة غربی به سرعت به شهرهای بزرگتر مثل اصفهان، اراک، تبریز و مشهد نیز سرایت کرد و قیمت زمین و هزینههای زندگی را در آنها افزایش داد.
نمونههای اولیه خانههای سازمانی که بعد از تخریب برج و باروی دوره ناصری و تسطیح قسمتهای شرقی شهر برای کارمندان دولتی ساخته شدند، ساختمانهای بانک رهنی و … این حرکت را بیشازپیش شتاب داد. متعاقب این رشد فرزندان کوچک و اغلب ناقصالخلقهای از این پدرهای وارداتی در گوشه و کنار شهر زاده شد که بیشتر مورد استفاده گروه جویای رفاه و آسایش زندگی شهری، به معنای غربی آن، قرار گرفت؛ گروهیکه علاوه بر محدودیتهای مالی، میکوشید خود را متعلق به طبقه پیشتاز جامعه شهری معرفی نمایند.
در دهههای اخیر محدودیت اراضی قابل ساخت، افزایش بهای زمینهای مرغوب، افزایش هزینههای ساخت، ترددهای لازم روزانه، مشکلات ارائه خدمات انتظامی و امنیتی، محدودیت توسعه شبکههای خدماتی مثل خیابان، آب، برق و… تصمیمها و سیاستگذاریهای خُرد و کلان را به سمت رشد عمودی منازل سوق دادند.
سابقه به کارگیری معماری برونگرا در ساختمانهای معاصر، به ویژه در ساختمانهای دولتی، زمینه مناسبی بود برای ورود تفکر طرحهای برونگرا در مجتمعهای ساختمانی. این کار تأثیرات مشهودی در پلان و تزئینات نمای ساختمانها داشت. در همین حین معماری عاطفی گذشته و عناصری همچون ایوان، سرداب، باغچه، حیاط، هشتی، بادگیر، حوض، پشت بام و… کنار گذاشته شدند و دیگر سلسله مراتب، که اساس خانههای سنتی بود، کاربردی در تعاریف جدید مجتمعهای مسکونی نداشت.
پایش سبک زندگی، سال اول، شماره ۵، دی ۱۳۹۳، صفحات ۶۴-۶۷.