روشهای معنوی تقویت و ارتقای معنویت
محمدرضا آتشینصدف
برای ارتقای و تقویت معنویت جوانان میتوان از روشهای مختلف رفتاری و شناختی استفاده کرد. در افزایش رفتارهای معنوی بیشتر روانشناسان از تقویتها و تقویتکنندهها صحبت میکنند، بدین صورت که رفتار مناسب را پیامد تقویت (مثبت) میدهند و انسانها برای رسیدن به تقویت (مثل جلب توجه، رضایت خدا) به این رفتارهای مباح و مستحب رو میآورند. بهعنوان مثال در حذف و کاهش رفتار غیبت کردن پیشنهاد میکنند که وقتی شخصی شروع به غیبت کردن میکند، به او توجه نکنیم (بیاعتنایی کنیم). بهمحض اینکه رفتار غیبت کردن پیامدی مثل توجه کردن را دریافت نکند، خاموش میشود. برخی روانشناسان نیز جانشینسازی رفتار نامناسب را پیشنهاد میکنند و معتقدند که رفتارهای مکروه و حرام در حالی که رفتارهای مضر و ناپسندی هستند، یک پیامد و نتیجة تقویتکنندهای نیز برای فرد بههمراه دارند. بهعنوان مثال فرد غیبتکننده شاید همصحبتی داشته باشد که با او همدلی کرده و او هم شروع به غیبت کردن کند، یا اینکه غیبت کردن موجب تخلیه هیجانی فرد ناکام و ناراحت شود. اگر رفتار مناسب مباح و حلالی که هموزن غیبت کردن است و از لحاظ تولید پیامد نیز مناسب است را انتخاب و تقویت کنیم و خود رفتار غیبت کردن را از دریافت تقویت باز داریم، رفتار جدید (مثلاً تکرار ذکر) جانشین رفتار قبلی (غیبت کردن) میشود. نخست به برخی از روشهای معنوی ارتقای معنویت میپردازیم و سپس روشهای رفتاری و سرانجام به برخی از روشهای شناختی برای تقویت و ارتقای معنویت اشاره میکنیم.
۱) روشهای معنوی
مایة نخستین معنویت بهعنوان صورتی ازلی در وجود انسانها وجود دارد و این نشان از همان عهد ازلی خداوند با انسانها دارد که فرموده است: «أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى»[1] (آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا). این پیوند ازلی با هیچ رخدادی گسسته نمیشود و همیشه در نهاد ناخودآگاه انسانها مثل آتشی فروزان در دل میدرخشد.
در هر حال انسانها با آلودگی محیط برخی مواقع دچار آلودگی گشته و زنگار وجود در دلشان سایه میافکند و آنان را از دیدن رب خود با همان شکوه ازلی که در عهد الست مشاهده کردهاند، بازمیدارد. بههمین جهت انسانهای آگاه، تقوا پیشه میکنند تا دل را از زنگارها بهدور نگه دارند تا آینه دل نشاندهنده آن عهد ازلی باشد. تقوا که در قرآن و احادیث نبوی و وصایای علوی به وفور مورد تأکید قرار گرفته است، بهمعنای وقایه (حفظ و نگهداری) است و در اصطلاح دینی حفظ و نگهداری دل از آفتهای محیطی و درونی فرد قلمداد میشود. انسانها با رعایت کردن تقوا و نگهداشت حریم خدا، روان و روح خود را پاک نگه میدارند تا عکس رخ وجود متعالی را در هنگام تجلی در آن ببینند و با دیدن آن قوت و قدرت یابند و در صراط مستقیم قدم بردارند. از طریق آموزش مهارتهایی از قبیل ذکر، توکل، بخشایشگری، حل مسئله با رویکرد معنوی، صبر، توبه و تفویض، میتوان تقوا و پرهیزکاری جوانان و در نهایت معنویت آنان را ارتقای بخشید.
الف) ذکر
یکی از نیازهای اساسی انسانهای مؤمن، معنویت و نزدیکی و تقرب به خداوند است. نیاز به پیوند، ارتباط و اتصال با خداوند یا منبع معنویت، نیازی است که اینگونه انسانها را برمیانگیزد که به صورتهای گوناگون با منبع جهان در اتصال و پیوند باشند. این نیاز در یکی از رفتارهای دینی معنوی که ذکر است، به بهترین شکل خود را نشان میدهد. دعا، راز و نیاز، یاد خداوند، نماز و بسیاری از رفتارهای دینی- معنوی مختلف به صورتهای متنوّع این اتصال و پیوند را برقرار میکنند. بههمین دلیل است که در اسلام، ذکر خداوند توصیه بسیار شده است.
ذکر بهمعنای جاری کردن چیزی بر زبان است. همچنین معنی کلمه ذکر، حفظ معنای یک شیء یا حاضر کردن معنی آن است. در واقع، ذکر خداوند به معنای «خدابینی» است. با ذکر انسان میتواند در همه امور و پدیدهها از کوچک و بزرگ خداوند را ببیند و دریابد. به زبان ساده، ذکر عبارت است از به یاد خدا بودن، رابطهای که پیوند بیشتر و عمیق با خداوند را همراه میآورد. به بیان دیگر ذکر عبارت است از تکرار جملات یا کلمات مقدس که موجب کاهش افکار مزاحم، ایجاد آرامش روانی و کاهش استرس میشود. بهطورکلی ذکر یعنی تمرکز توجه به موضوع نمادین یا قابل رؤیت از آنچه بهعنوان ذکر انتخاب شده است و میتواند نقطه تمرکز فرد را از موضوعات دیگر به مفهوم و معنای ذکر انتقال دهد. ذکر عبارت است از تمرکز فرد بر اسماء و صفات الهی بهنحوی که ذهن از اشتغال به عوامل بیرونیِ در دسترس خلاص شده، در مفهوم و معنای نمادین و یا دعای ذکر تمرکز یابد و این تمرکز موجب فراموشی عوامل دیگر از حوزه پردازشی ذهنی شود. ذکر میتواند پیامدهای گوناگونی داشته باشد که یکی از آنها آزاد کردن ذهن (جلا دادن و پاککردن) از تثبیتشدگی بر اشیاء، ایدهها، مفاهیم و اشتغالات روزمره است. ذکر در سه سطح همزمان میتواند جاری باشد: اول سطح زبانی و خودآگاهی (زبان)؛ دوم، سطح پردازش شناختی (مغز) (مثلاً فکرکردن به ویژگیهای ذکر و موضوعی که مورد ذکر قرار گرفته است) و سطح سوم، تسخیر و تصرف عمیقترین نقطة روان و قلب انسان که موجب همسانی فرد با موضوع ذکر میشود و حوزههای هیجانی معنوی فرد را نیز درگیر میکند.
اگرچه مسلمانان بر این باورند که خداوند در همهجا حضور دارد؛ اما در اسلام مناسک مختلفی وجود دارد که به جوارجویی (تقربجویی) مؤمنان به خداوند کمک مینماید. به سمت کعبه ایستادن به هنگام نماز و عبادت و حج رفتن، شیوههایی برای عینیت بخشیدن و تسهیل نمودن مفهومسازی مسلمانان از «تقرب به خداوند» است. ذکر نام خداوند در قلب و زمزمه کردن نام وی راهی دیگر برای تقرب جستن مؤمنان به خداوند است. ازاینرو، ذکر نیز از دیگر رفتارهای دلبستگی به خدا در مسلمانان محسوب میشود. وجود و تداوم حس نزدیکی به خداوند به مؤمنان کمک مینماید تا با جرأت و قدرت بیشتری به حل چالشهای زندگی خود بپردازند. احادیث قدسی نیز به اهمیت ذکر در سنت اسلامی اشاره دارند:
در حدیثی قدسی از حضرت باقر (ع) نقل شده است که فرمود: نوشته شده است در توراتی که تغییر ننموده: موسی سؤال کرد پروردگار خود را، پس گفت: «ای پروردگار من، آیا نزدیکی به من تا مناجات کنم تو را، یا دوری تا صدا زنم تو را؟» پس وحی کرد خدای عزّ و جلّ به سوی او: «ای موسی، من همنشین کسی هستم که یاد کند مرا.» پس [سؤال] کرد موسی: «کیست در پناه تو روزی که پناهی نیست مگر پناه تو؟» فرمود: «آنان که یاد میکنند مرا، پس من یاد میکنم آنان را، و با هم دوستی میکنند در راه من، پس دوست دارم آنان را. اینها کسانی هستند که وقتی بخواهم به اهل زمین بدی رسانم، یاد آنان کنم، پس رفع کنم بدی را از اهل زمین بهواسطه آنان.»[2]
ذکر خداوند نیز ما را با خودمان پیوند میزند. وقتی میگوییم «یا رحمان»، متوجه رحمت در هستی میشویم و نفس رحمانیه با هر دم پخش میشود و ما هم از این رحمت بهرهای بردهایم. در حالت خلسهای که در هنگام ذکر ایجاد میشود، اسماء الهی بر ما جاری میشوند و رابطه با وجود مطلق برقرار میگردد.
آموزش ذکر مراحلی دارد که در اینجا به اختصار به آنها اشاره میشود:
- در مرحله اول با همراهی یک فرد متخصص در این زمینه، کلمه مناسب ذکر را با لحن مخصوصی بیان کند. فرد نیز بههمراه او با همان لحن، ذکر پیشنهادی را بیان میکند.
- در مرحلة دوم خودِ فرد بهتنهایی ذکر پیشنهادی را با همان لحن مخصوص با صدای بلند بیان میکند.
- در مرحله سوم متوالی بهتدریج صدای فرد آرامتر و آرامتر میشود و ذکر مورد نظر بهتدریج آرامتر بیان میشود تا اینکه به ذکر خفی (زمزمه کردن) بیان شود.
- در مرحله چهارم (پس از درجات متوالی خفی کردن ذکر) بهصورت حرکات لب ذکر گفته میشود بدون اینکه صدایی از فرد شنیده شود.
- در مرحله پنجم به فرد آموزش داده میشود که فقط در دل خود به ذکر بپردازد و به معنای آن فکر کند.
- در مرحله ششم به فرد آموزش داده میشود تا علاوه بر معنای شناختی ذکر، به تأثیر هماهنگی آن در خود از جمله هماهنگی شناختی، هیجانی، عاطفی و معنوی آن نیز توجه کند.
- در مرحله هفتم به فرد آموزش داده میشود که سعی کند با ذکر همگام شود و بدون کوشش آگاهانه اجازه دهد که ذکر و عواطف و انگیزههای تداعیشده با آن در وجودش جریان یابد و فرد فقط ناظر آن باشد.
ب) توکل
توکل سازهای است که در هنگام مواجهه افراد با شرایط چالشبرانگیز خود را متجلی میکند و بر روی پیوستاری از کم به زیاد گسترده میشود. کیفیت توکل نیز در کتابهای عرفان بهعنوان درجات توکل قلمداد میشود و میزان توکل افراد را از کم به زیاد نشان میدهد. در فرآیند توکل چون فرد خدا را در کنار خود میبیند و خداوند برای او پایگاه امن و پناهگاه مطمئن میشود، فرد قدرت و توانمندی پیدا میکند و از نظر روانی نیرومند میشود و بهسادگی میتواند در مقابل گریز و فرار از مسئولیت استقامت ورزد. توکل، در میان هفت وادی، به روایت عطار، تقریباً با منزل توحید برابر است. توکل از کار در رفتن و کارها را به تقدیر سپردن نیست، بلکه دریافت این معرفت است که جهد سالک و طاعات و خدمتهای او هرچند فریضه است، اما بر آن تکیه نتوان کرد؛ زیرا جهد سالک جز به فیض الهی نیست.
در آیات قرآن نیز توکل کردن بر خدای تعالی بسیار سفارش شده است. خداوند عزیز در قرآن کریم می فرماید:
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیکمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ یبْسُطُوا إِلَیکمْ أَیدِیهُمْ فَکفَّ أَیدِیهُمْ عَنْکمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَی اللَّهِ فَلْیتَوَکلِ الْمُؤْمِنُونَ[3]
ای کسانی که ایمان آوردهاید نعمت خدا را بر خود یاد کنید آنگاه که قومی آهنگ آن داشتند که بر شما دست یازند و [خدا] دستشان را از شما کوتاه داشت و از خدا پروا دارید و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند.
همچنین در روایات اهل بیت (ع) بر این موضوع تأکید شده است.
امام علی (ع) فرمود: توکل بر خداوند، مایه نجات از هر بدی و محفوظ بودن از هر دشمنی است.
اَلتَّوَکلُّ عَلَی اللّه نَجاةً مِنْ کلِّ سوءٍ وَ حِرْزٌ مِنْ کلِّ عَدُوٍّ؛[4]
یا در روایات دیگری آن حضرت فرموده است:
هرکس به خدا توکل کند، دشواریها برای او آسان میشود و اسباب برایش فراهم میگردد.
مَنْ تَوکلَ عَلَی اللّه ذَلَّتْ لَهُ الصِّعابُ وَ تَسَهَّلَتْ عَلَیهِ الأَسْبابِ؛[5]
توفیق در بهکارگیری راهبرد مؤثر توکل به خداوند، بستگی به میزان، درجه و شدت ایمان و عمل به شش اصل زیر دارد:
- اطمینان به اینکه خداوند کریم از رگهای گردن به ما نزدیکتر است، به ما لطف و عنایت دارد و در هیج لحظهای ما را به خود وا نمیگذارد.
- اعتماد به لطف خداوند و اعتقاد به حکمت او. وقتی به اتفاقات با دید باز نگریسته شود و معنایی که در ورای حوادث زندگی وجود دارد، مورد ملاحظه قرار گیرد، حالت فراروندگی از خود و اعتقاد به معنای اتفاقات موجب میشود و تسلیم رضای خداوند شویم.
- اعتقاد به قدرت خداوند و باور به اینکه خداوند ناظر به همه اتفاقات است و هیچ حادثهای رخ نمیدهد مگر به خواست و مشیت خداوند.
- اعتقاد به این که خداوند به تمام خواستها و دعاهای ما پاسخ میدهد و خواستهای ما را اجابت میکند.
- تلاش و کوشش متعهدانه و خستگیناپذیر در راه رسیدن به هدف.
- سپردن بار زندگی به خداوند در شرایطی که کاری از دست بنده ساخته نیست.
پس از آموختن شش اصل فوق به جوانان، میتوان روش بهکارگیری توکل به خداوند را از طریق راههای عملی زیر آموزش داد:
- داشتن نگرش مثبت به حل مشکلات و موانع: این بدان معنی است که افراد در حین مواجه با مشکلات، ایمان داشته باشند که خداوند متعال توان لازم برای حل مشکلات را در اختیار آنان قرار داده و با توجه به درجة تعهد افراد برای حل مشکل، گامبهگام آنان را راهنمایی خواهد کرد.
- نگرش به همراهی خداوند در حل مشکلات موجود: باور به اینکه خداوند از طریق اسباب و علل بیرونی و یا آمادگیهای درونی و دادن بینشهای ناگهانی، راهحل مسئله را در اختیار وی خواهد گذاشت.
- تعریف دقیق مشکل مورد نظر: تعریف کردن مشکل و تحلیل آن به اجزای تشکیلدهندهاش، تجسس در منشأ، مشکل و عوامل تشدیدکننده یا نگهدارنده آن، میتواند به حل مشکل کمک کند.
- باور داشتن به اینکه مشکل مورد نظر راهحلهایی دارد: و بایستی این راهحلها را پیدا و فهرستبندی کرد.
- اولویتبندی راهحلهای موجود و بهکارگیری مناسبترین: قبل از اینکه راهحلها بهکار گرفته شوند، لازم است از چند نظر مورد بررسی قرار گیرند: الف) انطباق راهحل موجود با رعایت قوانین خداوندی؛ ب) قابل پیشبینی بودن نتایج؛ ج) تحلیل سود و زیان راهحلها نسبت به یکدیگر؛ د) تحلیل انطباق هر کدام از راهحلها با واقعیت موجود؛ هـ) مشورت کردن با افراد دیگر.
- نظارت بر نتیجه: پس از بهکارگیری مناسبترین راهحل، لازم است تا بر نتایج بهدست آمده نظارت شود.
ج) بخشایشگری
بخشش فرآیند گذشتن از خطا و از بین بردن پیامدهای ناخوشایند آن است که با انگیزه آرامش درونی خویش، بهبود روابط با فرد خطاکار و یا بهمنظور انجام یک رفتار ارزشی صورت میگیرد. هنگامی که بهطور ناحق به ما آسیبی میرسد، ما با غلبه کردن بر خشم خود نسبت به فرد رنجاننده و برخورد مهربانانه با او، در واقع او را بخشیدهایم؛ اما حق خود را نادیده نمیگیریم. بخشایشگری یک اقدام مهربانانه است نسبت به شخصی که ما را رنجانده و ما سعی میکنیم به فرد خطاکار دلسوزی، خیراندیشی و عشق نشان دهیم. شخصی که الزاماً مستحق مهربانی ما نیست این هدیهای است که به فرد رنجاننده میدهیم، با این هدف که ارتباط بین ما و کسانی که به ما آسیب میزنند تغییر پیدا کند.
اسلامی بودن جامعه ایران و لزوم رعایت اصول اخلاقی بهویژه در روابط با دیگران (که مورد تأکید آیات و احادیث نیز است)، اهمیت بخشایشگری در زندگی شخصی و اجتماعی را روشنتر میسازد.
با عطف به تأکید اسلام به بخشیدن دیگران که در قرآن و احادیث به آن اشاره شده است؛ بخشایشگری میتواند یک روش مداخلهای بومی، فرهنگی و دینی برای جوانان ایرانی محسوب شود و از این حیث آنان نسبت به آن پذیراترند و با توجه به اعتقادات مذهبی خود، میتوانند از آن بهرهمند شوند. در برخی آیات با الگو قرار دادن اینکه خداوند بندگانش را میبخشد، مؤمنان به این روش خوانده شدهاند؛ یعنی از مسلمانان میخواهد که آنان نیز مانند خالق خود، افراد خاطی را ببخشند و از اشتباهات آنان درگذرند.
وَلَا یأْتَلِ أُولُو الْفَضْلِ مِنْکمْ وَالسَّعَةِ أَنْ یؤْتُوا أُولِی الْقُرْبَی وَالْمَسَاکینَ وَالْمُهَاجِرِینَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلْیعْفُوا وَلْیصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ یغْفِرَ اللَّهُ لَکمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ.[6]
و سرمایهداران و فراخدولتان شما نباید از دادن [مال] به خویشاوندان و تهیدستان و مهاجران راه خدا دریغ ورزند و باید عفو کنند و گذشت نمایند مگر دوست ندارید که خدا بر شما ببخشاید و خدا آمرزنده مهربان است.
فرآیند بخشایشگری از چهار فاز آشکارسازی، تصمیم به بخشایش، کار کردن روی بخشایشگری و عمق بخشیدن به بخشش تشکیل شده است.
در فاز آشکارسازی جوانان بایستی با تعریف بخشایشگری، آنچه بخشایشگری نیست و مزیتهای بخشایشگری آشنا شوند. همچنین در این فاز جوانان باید با مکانیزمهای دفاعی روانشناختی مورد استفاده خود هنگام بروز آسیب آشنا شوند. مواجهه با خشم و به سطح آوردن آن، مواجهه احساس شرم، مرور شناختی رنجش، مقایسه کردن خود با فرد خاطی و تغییر دیدگاه در مورد جهان هستی، از دیگر گامهای مربوط به این فاز است.
در فاز تصمیم به بخشایش جوانان بایستی به این آگاهی برسند که راهبردهای قبلی آنان برای مواجهه، کارآمد نبوده و بخشایشگری را بهعنوان یک راهبرد موفقیتآمیز انتخاب کرده و نسبت به آن متعهد شوند.
در فاز کار کردن بر روی بخشایشگری، این فرصت وجود دارد تا به جوانان نشان دهیم که چطور بهدنبال بخشیدن شخص دیگر باشند. این برنامهها گامهای عملی هستند و ما از جوانان میخواهیم به کسی که بهصورت ناعادلانه به آنان آسیب رسانده است، فکر کنند. سپس از آنان میخواهیم تلاش کنند تا با تمرین گامهایی از قبیل قابگیری مجدد نسبت به فرد خاطی و عمل خطا، همدلی نسبت به فرد خطاکار، ابراز عشق و مهربانی نسبت به فرد رنجاننده و در نهایت تصمیم به جذب درد و رنج خود، شخص خاطی را ببخشند.
در پایان در فاز عمق بخشیدن به بخشایشگری، جوانان با این واقعیت مواجه میشوند که گاهی اوقات خودشان هم به بخشیده شدن نیاز دارند و بایستی برای طلب کردن بخشایش آموزش ببینند. در گام نهایی این فاز جوانان آموزش خواهند دید که هنگامی که بخشایشگری به آنان پیشکش میشود، چگونه باید آن را دریافت کنند.
ج) حل مسئله با رویکرد معنوی
حل مسئله با رویکرد معنوی فرآیندی چند بُعدی است که فقط محدود به اعمال و رفتارهای دینی ـ معنوی (مانند نیایش، نماز، دعا، رفتن به مکانهای مقدس و غیره) نمیشود؛ بلکه بهصورتی جامع و وسیع کلیه ابعاد انسان از جمله ابعاد هیجانی و احساسی فرد، نگرش فرد نسبت به مشکل، جستجوی معنا در مشکل پیش آمده، جستجوی راهحلهای سالم و توانایی مدیریت موقعیتهای چالشبرانگیز را در بر میگیرد.
در واقع در حل مسئله با رویکرد معنوی از همان اصول حل مسئله استفاده میکنیم و همان مراحل را طی میکنیم، ولی ماهیت اعتقادات دینی ـ معنوی ما، کیفیت مهارت حل مسئله را تغییر میدهد و چنین تغییری موجب غنای حل مسئله میگردد؛ بهعبارت دیگر، در فرآیند حل مسئله با رویکرد معنوی ما بر اساس نظام جهتگیری از پیش موجود خود (جهانبینی)، راهبردهایی در حل مسئله انتخاب میکنیم که رویکرد معنوی دارد. در نظام جهتگیری دینی ـ معنوی، نگاه فرد نسبت به جهان و مسائل پیرامون آن، متأثر از دین و معنویت است. تعبیر و تفسیری که چنین فردی از رویدادهای زندگی میکند، متأثر از اعتقادات معنوی و دینی اوست. در چنین شرایطی، رویدادهای زندگی، فقط حوادث معمولی و تصادفی نیستند که بدون هیچ علت و پیامی در زندگی فرد اتفاق بیفتد؛ بلکه هر آنچه در زندگی یک انسان رخ میدهد، هدفمند و دارای مفهوم و پیامی است.
در حل مسئله با رویکرد معنوی، نظام جهتگیری مثبت و خداباورانه، بر تشخیص و تعریف مسئله و همچنین یافتن راهحل تأثیر میگذارد و سبب میشود افراد برای رویارویی با سختیها جرأت پیدا کنند؛ به اتفاقهایی زندگی معنا بدهند؛ تسلیم رضای خداوند شوند؛ و از بسیاری از بینشهای غیرضروری در امان باشند.
در حل مسئله با رویکرد معنوی، انسان بهطورکلی نهتنها معنویت خود را در اعمالی مانند توکل، رضا، تسلیم، تفویض، صبر و شکر رشد میدهد، بلکه معنویت، بستری مناسب برای به حداکثر رساندن کارآیی مراحل حل مسئله فراهم میسازد؛ چراکه تصمیمگیری با رویکرد معنوی شکستی بهدنبال ندارد؛ زیرا فرد معتقد است در عالم هستی راز و حکمتهایی وجود دارد که او قادر به فهم آنها نیست و شکست او نیز جزئی از آنهاست. در حل مسئله با رویکرد معنوی، مراحلی وجود دارد که لازم است این مراحل بهطور دقیق، پشت سر هم اجرا شود.
این مراحل عبارتند از: مرحله آمادگی برای حل مسئله، شناسایی و تعریف دقیق مسئله، تعیین اهداف، تبادل نظر با افراد خبره و بارش فکری برای تولید راهحلهای مختلف، ارزیابی گزینهها و انتخاب بهترین راهحل، اجرا و بازبینی راهحلها.
د) صبر
در اصطلاح روانشناسی زمانی که انسانها با نظارت و کنترل، رفتار خود را در حد اعتدال نگه میدارند میگویند که آنان از قدرت «خودتنظیمی» برخوردارند. یکی از روشهای خودتنظیمی بسیاری قوی که در اسلام نیز بسیار بر آن تأکید شده است، صبر و تحمل و بردباری است. صبر یکی از فضایل انسانی است که در قرآن و احادیث نبوی به آن تأکید فراوان شده است. این صفت جزء ویژگیهای مؤمنان و پرهیزگاران بهحساب آمده است و روانشناسان نیز آن را بهعنوان یکی از مقابلههای معنوی مورد توجه قرار دادهاند و ارتباط آن با تحمل استرسها و کنار آمدن با مشکلات، تنظیم رفتارها و کاهش تکانشگری، مفید تشخیص دادهاند.
خداوند متعال در قرآن به مؤمنان میفرماید:
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ[7]
ای کسانی که ایمان آوردهاید از شکیبایی و نماز یاری جویید؛ زیرا خدا با شکیبایان است.
در جای دیگر خداوند میفرماید:
مَا عِنْدَکمْ ینْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِینَّ الَّذِینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کانُوا یعْمَلُونَ[8]
آنچه پیش شماست تمام میشود و آنچه پیش خداست پایدار است و قطعا کسانی را که شکیبایی کردند به بهتر از آنچه عمل میکردند پاداش خواهیم داد.
همچنین خداوند پیروزی انسانها را منوط به صبر آنان دانسته است و فرموده است:
بَلَی إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَیأْتُوکمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا یمْدِدْکمْ رَبُّکمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِکةِ مُسَوِّمِینَ[9]
آری اگر صبر کنید و پرهیزگاری نمایید و با همین جوش [و خروش] بر شما بتازند همانگاه پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته نشاندار یاری خواهد کرد.
لازم به ذکر است که جزا و پاداش صبر در فرآیند آن است و بهصورت ذاتی در آن نهفته است. خداوند قانونمندیهایی دارد که بر طبق آن قانونمندیها انسانهای صبور به تقویت و پاداش میرسند. هم آرامش خود را حفظ میکنند و هم میتوانند به نتیجه مطلوبی که برنامهریزی کردهاند نائل آیند. لذا خداوند فرموده است:
قُلْ یا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا یوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیرِ حِسَابٍ.[10]
بگو ای بندگان من که ایمان آوردهاید از پروردگارتان پروا بدارید برای کسانی که در این دنیا خوبی کردهاند نیکی خواهد بود و زمین خدا فراخ است بیتردید شکیبایان پاداش خود را بیحساب [و] به تمام خواهند یافت.
افرادی که ایمانشان به خدا در سطح بالا است و به او اعتماد کامل دارند و میدانند که خداوند در سختی آنان را تنها نخواهد گذاشت میتوانند صبر و بردباری پیشه گیرند… از آنجایی که دلبستگی ایمن به خدا یک پیوند عاطفی و شناختی ـ رفتاری محکم بین خدا و انسان برقرار میسازد، افرادی با دلبستگی ایمن (ایمان) به خدا، میتوانند با تکیه بر خدا، قوی شوند و قوی شدن، آنان را در مقابل مشکلات توانمند و صبور میسازد.
در روایات اهل بیت (ع) نیز صبر بسیار مهم دانسته شده است.
امام علی (ع) : نقش صبر در کارها همانند نقش سر در بدن است؛ همچنانکه اگر سر از بدن جدا شود، بدن از بین میرود، صبر نیز هرگاه همراه کارها نباشد، کارها تباه میگردند.
الصَّبْرُ فِی الْأُمُورِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَإِذَا فَارَقَ الرَّأْسُ الْجَسَدَ فَسَدَ الْجَسَدُ وَ إِذَا فَارَقَ الصَّبْرُ الْأُمُورَ فَسَدَتِ الْأُمُورُ.[11]
و برای صابران و شکیبایان نشانههایی نیز بیان شده است. رسول اکرم (ص) :
صبور سه نشانه دارد : اول آن که سستی نمیکند، دوم آن که افسرده و دلتنگ نمیشود و سوم آنکه از پروردگار خود شِکوه نمیکند؛ زیرا اگر سستی کند، حق را ضایع کرده، و اگر افسرده و دلتنگ باشد شکر نمیگذارد و اگر از پروردگارش شکوه کند او را معصیت کرده است.
عَلَامَةُ الصَّابِرِ فِی ثَلَاثٍ أَوَّلُهَا أَنْ لَا یکسَلَ وَ الثَّانِیةُ أَنْ لَا یضْجَرَ وَ الثَّالِثَةُ أَنْ لَا یشْکوَ مِنْ رَبِّهِ تَعَالَی لِأَنَّهُ إِذَا کسِلَ فَقَدْ ضَیعَ الْحَقَّ وَ إِذَا ضَجِرَ لَمْ یؤَدِّ الشُّکرَ وَ إِذَا شَکا مِنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَصَاهُ.[12]
ه) توبه
توبه بهعنوان فرآیند بازگشت روانی، عقلانی و هیجانی و عاطفی از راه ناصحیح است که فرد در پیش گرفته است. بهعنوان مثال برگشت فرد از اعتیاد و آلودگیهای نفسانی از آنجایی که پس از تزکیه لازم است روان دوباره آلوده نشود، سیستم توبه باید تقویت شود تا اینکه انسان راهی را که در گذشته از آن بازگشته است حفظ کند. مداومت بر توبه و حفظ شرایط توبه این امر را میسر میسازد. بر اساس داستان خارکن و خاربن در مثنوی، عادتها و خلقوخوی بد ما مانند خاربنی است که ما هر اندازه در کندن آن تعلل کنیم، بههمان اندازه خودمان شعیفتر میشویم و خارها که با عنوان طرحوارهها از آنها یاد میکنیم یا به تعبیر دیگری گناهان یا عقدههایی که روح و روان ما را آزرده میکنند، عمیقتر در عمق روان ما نفوذ میکنند. یکی از کارهای اصلی که باید انجام دهیم، این است که این خارها را زودتر از بین ببریم. آیهای هم در مورد توبه در قرآن هست در مورد اینکه هرچه زودتر خارهای روح و روان را بکنیم به صلاح نزدیکتر است. توبه به معنی آن است که روحمان را آزاد کنیم. خداوند تعالی در قرآن کریم بر توبه فوری تأکید کرده است.
إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللَّهِ لِلَّذِینَ یعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ فَأُولَئِک یتُوبُ اللَّهُ عَلَیهِمْ وَکانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکیمًا[13]
توبه نزد خداوند تنها برای کسانی است که از روی نادانی مرتکب گناه میشوند سپس به زودی توبه میکنند اینانند که خدا توبهشان را میپذیرد و خداوند دانای حکیم است.
در روایات اهل بیت (ع) نیز بر اهمیت توبه اشاره شده است. امام جعفرصادق (ع) فرموده است:
هر دردی دوا و درمانی دارد. داروی گناه، طلب آمرزش و استغفار کردن است.
لِکلِّ داءٍ دَواءٌ وَ دَواءُ الذَّنبِ اَلاِستِغفارُ.[14]
همچنین به اینکه به انسان مهلت داده میشود که پس از گناهانش توبه کند؛ لذا باید پیش بیدرنگ توبه کرد. «امام جعفرصادق (ع)» فرموده است:
بنده هرگاه گناهی مرتکب شود خداوند تا هفت ساعت او را مهلت میدهد چنانچه توبه کرد چیزی برای او نوشته نمیشود و اِلّا تنها یک گناه برایش ثبت میگردد.
إنّ العَبدَ أَذا أَذنَبَ ذَنْباً اَجَّلَهُ اللهُ سَبْعَ سَاعاتٍ فَاِنِ استَغَفَراللهَ لَم یکتبْ عَلَیهِ شَئٌ وَ اِن مَضَتِ السّاعاتِ و لَم یستَغفِرهُ کتِبَ عَلَیهِ سَیئةٌ.[15]
ز) تفویض
هنگامیکه افراد احساس میکنند هیچ کنترلی بر اوضاع ندارند، از این سبک استفاده میکنند و در آن حل مشکلات خود را به خداوند واگذار میکنند و به رضای او راضی میشوند؛ به عبارت دیگر، در تفویض، انسان نه به اینجهت که خود را از مسئولیت مبرا کند و یا تنبلی ورزد، بلکه به این دلیل که موقعیت ایجاب میکند و از دست و او خیری برنمیآید، به رضای خداوند راضی میشود. مثلاً فرد دچار بیماری صعبالعلاجی شده است و پزشکان از درمان او ناامید شدهاند. در این موقعیت که فرد اختیاری بر امور زندگی ندارد، از واگذاری امور به خداوند استفاده میکند. در قرآن کریم آمده است:
فَسَتَذْکرُونَ مَا أَقُولُ لَکمْ وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ[16]
پس به زودی آنچه را به شما میگویم به یاد خواهید آورد و کارم را به خدا میسپارم؛ خداست که به [حال] بندگان [خود] بیناست.
در روایات اهل بیت (ع) نیز به تفویض اشاره و بدان سفارش شده است. از امام موسی کاظم (ع) درباره کلام خدای عز و جل سوال شد که میفرمایند: «و هر کس به خدا توکل کند او برای وی بس است»[17] فرمودند:
توکل کردن بر خدا درجاتی دارد: یکی از آنها این است که در تمام کارهایت به خدا توکل کنی و هرچه با تو کرد از او خشنود باشی و بدانی که او نسبت به تو از هیچ خیر و تفضّلی کوتاهی نمیکند و بدانی که در این باره حکم، حکم اوست، پس با واگذاری کارهایت به خدا بر او توکل کن و در آن کارها و دیگر کارها به او اعتماد داشته باش.
سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ مَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ فَقَالَ التَّوَکلُ عَلَی اللَّهِ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ تَتَوَکلَ عَلَی اللَّهِ فِی أُمُورِک کلِّهَا فَمَا فَعَلَ بِک کنْتَ عَنْهُ رَاضِیاً تَعْلَمُ أَنَّهُ لَا یأْلُوک خَیراً وَ فَضْلًا وَ تَعْلَمُ أَنَّ الْحُکمَ فِی ذَلِک لَهُ فَتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ بِتَفْوِیضِ ذَلِک إِلَیهِ وَ ثِقْ بِهِ فِیهَا وَ فِی غَیرِهَا.[18]
[1]. اعراف، آیه ۱۷۲.
[2]. کلینی، الکافی، ج2، ص496.
[3]. مائده، آیه ۱۱.
[4]. مجلسی، بحارالأنوار، ج75، ص79 ، ح56.
[5]. آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ج۱، ص647.
[6]. نور، آیه 22.
[7]. بقره، آیه ۱۵۳.
[8]. نحل، آیه ۹۶.
[9]. آل عمران، آیه ۱۲۵.
[10]. زمر، آیه ۱۰.
[11]. کلینی، الکافی، ج2، ص90.
[12]. ابنبابویه، علل الشرایع، ج2، ص498.
[13]. نساء، آیه ۱۷.
[14]. ابنبابویه، ثوابالاعمال، ج۱، ص364.
[15]. تویسرکانی، لئالیالاخبار، ج۱، ص۳۷۲.
[16]. غافر، آیه ۴۴.
[17]. طلاق، آیه ۳.
[18]. کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۵.
سلام بسیار کامل و مفید
مطالب عالی
مخصوصاً درباره ذکر گفتن
اجرتون با آقا صاحب الزمان